وقتی دلگیر میشوی...
دوشنبه, ۲۴ دی ۱۳۹۷، ۱۰:۳۶ ب.ظ
وقتـــے دلگیــــر مےشوے...
وقتی دلت میگیرد، انگار دوست داری هر آنکس را که میبینی و هرآنچه را که در دل داری با او بازگو کنی، وقتی که میخواهی حرف های دلت را به کسی بگویی که او را امین میدانی و او تو را، سکوتی میکنی که انگار تمام حرف هایت در آن سکوتت خلاصه میشود و نگاه منتظرانه کسی را که میخواهد حرف هایت بشنود، تو را دلگیرتر میکند، انگار انتظار داشتی که حرف هایت را از سکوت پر صدایت بشنود، در حالی که او همچنان منتظر و تو همچنان دلگیرتر...
دلگیر که میشوی، دوست داری فریادی سر بدهی و سکوت طوفانی ات را بشکنی، اما نمیدانی از چه سخن بگویی، فریادی از جنس سکوت سر میدهی و همه را با سکوتت متوجه خود میکنی، اما توجه دیگران، باعث آرامش تو نمیشود و همچنان غوغای درونت تو را دلگیرتر میکند...
اما از جایی به بعد، تصمیم میگیری حرف هایت را، آن سکوتت را، با کسی که منتظر نگاه تو و صدای تو است، قسمت کنی و او همچنان در انتظار درد و دل کردنِ با تو است...
وقتی دلـــت مےگیرد...
وقتی دلت مےگیرد، شاید آبی تر میشوی...
خیلی قشنگ بود علی آقا
آفرین ...