آوای کُر

پیام های کوتاه
  • ۱۶ شهریور ۹۷ , ۱۲:۰۰
    جمعه
آخرین نظرات
نویسندگان
پیوندهای روزانه

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حضرت زهراء(س)» ثبت شده است


هوا به شدت گرم بود، اشعه های خورشید پوست بدنمان را می سوزاند، عملیات رمضان تازه آغاز شده بود، گروهان تحت فرماندهی «فایده» در محاصره بود. از شدت تشنگی همگی بی هوش شدیم. توان این را نداشتیم که پلک بزنیم.

ناگهان فایده از جایش بلند شد و گفت: بچه ها! بیدار شوید. من فاطمه زهرا(س) را درخواب دیدم، حضرت با دست خودشان قمقمه ی شهیدی را آب کردند. چند لحظه بعد قمقمه دست به دست گشت، و همه را سیراب نمود. آب سرد جانمان را تازه کرد، و روح تازه ای به ما بخشید. به داخل قمقمه نگاه کردم، هنوز داخل آن آب بود.

السلام علی الشفا الذابلات

سلام بر آن لب های خشکیده ی حسین (ع)


راوی : همرزم شهید

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۲ بهمن ۹۶ ، ۱۸:۳۴
Mehrdad Hassani

قبل از آغاز عملیات، سید به من گفت: «حضرت زهرا (س) را در خواب دیدم و به حضرت (س) التماس کردم تا پیروزی در عملیات را ببینم، بعد شهید شوم». حضرت (س) به من فرمودند: «تو پیروزی را می بینی و شهید می شوی».

راست می گفت، نگاهش رنگ و بوی شهادت داشت. در توجیه نیروها گفت: «اصلاً فکر این که به پشت سر نگاه کنیم را فراموش کنید. فقط جلو! حتی اگر من مجروح شدم، «مرا روی برانکارد بگذارید و جلو ببرید».

بعد رفت بر خلاف همیشه که لباس های خاکی می پوشید، لباس سپاهش را به تن کرد. می دانست که آن شب حادثه ی غریبی اتفاق خواهد افتاد. نگاهی به نامه ی پسرش انداخت. گفتم: «سید حالا که داریم می رویم عملیات، جوابش را بنویس». خندید. نامه را در جیب گذاشت و با خنده گفت: «من از نامه زودتر به او می رسم». دعای سید اجابت شد. وقتی پیکرش را به سبزوار انتقال دادند، نامه ی پسرش هنوز توی جیبش بود.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ بهمن ۹۶ ، ۱۰:۵۰
Mehrdad Hassani