آوای کُر

پیام های کوتاه
  • ۱۶ شهریور ۹۷ , ۱۲:۰۰
    جمعه
آخرین نظرات
نویسندگان
پیوندهای روزانه

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ازدواج» ثبت شده است


بوی آشنایت ، مشام عشق مرا پر کرد وقتی تو را دیدم انگار تمام دنیای من در تو خلاصه می‌شد.

آن روز که دست تو را گرفتم گرما بخش ترین چیزی که میتوانست وجود مرا گرم کند دستان تو بود، گرمایی که صدای هُوهُوی قلبم را دو چندان می‌کرد.
اما لفظی که بتواند گرمای وجود مرا به زبان بیاورد، نمی یابی، به گونه ای که معنای گرمی عشق، از مرز دوستت دارم عبور کرده و جای خودش را به سکوت داده است.
اما لبخند تو ، آن نگاه مهربان تو، صدای قلب مرا به مرز سکته می‌برد.
و من بهترین چیزی که می‌توانم به تو هدیه دهم، اشک شوقی است که سهراب به آن اشاره کرده است، آن زمان که گفت:
بهترین چیز رسیدن به نگاهی است که از حادثه عشق تر است...


پ ن: این جملاتی که نوشتم، همه اش در تصور من بود...




#خانه_دوست #خانه+دوست #عشق #ازدواج

۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۹۸ ، ۲۳:۰۶
پسر کُر

شانزده سال بیشتر نداشتم که «محمدرضا غفاری» برای خواستگاری به منزل ما آمد، گویی کار خدا بوده که مهر خاموشی بر لبم نشست، و او را به عنوان همسر آینده ی خود قبول کردم .

پس از ازدواج وقتی از او پرسیدم، اگر من پاسخ مثبت نمی دادم، چه می کردی؟ با خنده گفت: قسم خورده بودم، تا هشت سال دیگر ازدواج نکنم. دقیقاً هشت سال بعد با عروج آسمانی اش سؤال بی پاسخم را جواب داد.

هنوز وجود او را در کنار بچه هایم احساس می کنم. درست پس از شهادت محمدرضا درباره ی سند خانه مشکل داشتیم، یک شب او را در خواب دیدم که گفت: «برو تعاونی، نزد آقای... و بگو... در این جا، تأملی کرد و گفت نه نمی خواهد، شما بگویید، مشکل را خودم حل می کنم. ناگهان از خواب بیدار شدم.

چند روز بعد وقتی به سراغ تعاونی رفتم، گفتند: ما خودمان از مشکلاتان خبر داریم، همه ی کارهایش در دست بررسی است.



راوی : همسر شهید محمدرضا غفاری

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۲ بهمن ۹۶ ، ۱۳:۵۷
Mehrdad Hassani