آوای کُر

پیام های کوتاه
  • ۱۶ شهریور ۹۷ , ۱۲:۰۰
    جمعه
آخرین نظرات
نویسندگان
پیوندهای روزانه

۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «رودکر» ثبت شده است

آیت الله فاطمی نیا:

انبیاء آمدند تا بگویند که خدا چقدر تو را دوست دارد؟!

سه روز بیتوته کردن در اعتکاف نیز ، اشاره به همین مطلب دارد، که خدایا من نیز تو را دوست دارم.

در میان جمعِ شاگردانِ عزیز بودن، بهترین تجربه و بهترین خاطره ای بود که می‌شد رقم زد.

تاکنون اعتکافی بدین آرامشی را ندیده بودم.

توجه کردن به صحبت های نوجوانان و استماعِ درد و دل عزیزان، آنقدر لذت بخش بود که گویی امتحان الهی برای سنجیدنِ صبر و حوصله من بود که خدا را شکر، از این آزمایش پیروز شدیم.

قطعا در گوشه ای از قلبم، جایی برای تک تک شان وجود دارد.

در پناه خدا باشید عزیزانم💗

اعتکاف در مسجد کنار دانش آموزان عزیز...

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۰ بهمن ۰۱ ، ۲۱:۲۱
پسر کُر


آبیاری گندم، سِوای‌ِ صِعابی که دارد، انسان را مُتَلَذِّذ از نِعَم الهی می‌کند.

رقصِ علف‌هایِ سبز با تَرَنُمِ آب و باد، تصورش را کردی که چه صفایی دارد؟

اما امان از چکمه‌هایی که در نیم شبِ سردِ زمستانِی، آب را به داخل خود نفوذ دهد. 

چه جنگی میتواند باشد بین استخوان و آب سرد و چکمه ای بی رحم....

بیخیالش، مگر چیزی در این دنیا هست که به راحتی بدست آید. هر کاری ، سختیِ خاصِ خودش را دارد. برای رسیدن به فصل دِرو ، باید با بهمن جنگید.

آری!

چه حق‌ گفت، حضرتِ حق :


أن لَیسَ للإنسانِ الّا ما سعی...

چیزی به تو نمی‌رسد مگر با تلاشت....


۱۴۰۱/۱۱/۱۰

#طلبه‌یِ_معلم

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۹ بهمن ۰۱ ، ۲۲:۴۱
پسر کُر

خدایا مگر یک انسان چقدر توان دارد این همه فشار را متحمل شود، خوب میدانم که دائما انسان را آزمایش میکنی، اما چرا همه جانبه؟

گیرم که رابطه خشک و نگاه سرد جامعه را تحمل کنم، همسو نبودن اعتقادم با اطرافیان را چه کنم؟

این روز ها آن قدر برای مردم این جامعه غصه خورده ام که دیگر فکرم به سراغ مشکلات اقتصادی خودم نمی‌رود،

مخصوصا بفکر کشاورزان سرزمینم(بخش کُربال) که مزارع آنها در حال نابودی است، اما دریغ از اینکه مسئولین، آبی به کشاورزان، جهت آبیاری گندمزار های خود بدهند.

آن قدر این روزها پیگیر مشکلات کشاورزان بودم، که خسته شدم، پویش مطالبه گری از جناب استاندار فارس، راه انداختم، جوابی نشنیدم، از نماینده مجلس مطالبه کردم، پاسخی قطعی دریافت نکردم، فیلم هایی برای شبکه خبر ارسال کردم، اما کسی پیگیری نکرد...اعصاب و حوصله ام بهم ریخته، نمیدانم این وسط چرا عده ای به من فحش میدهند، مگر چیزی غیر از مطالبات مردم را درخواست کردم؟

گاهی، به مشکلات بعضی از دوستان، لبخند میزنم...

آخر کسی نیست به من بگوید، تو را چه به مشکلات مردم، چرا خودت را ناراحت میکنی. اما بس درد و دل مردم را شنیدم این وجدان لعنتی بهم اجازه نمی‌دهد.

امروز حال عجیبی داشتم، صحنه ای از حرم امام رضا علیه السلام را دیدم، بدون اینکه از خود اختیار داشته باشم، اشکم خود به خود سرازیر شد. اما برای زیارت امام غریب هم مانع دارم.

بقول استاد گاهی مناجات تلخ هم از اهل بیت علیهم السلام دیده شده؛ خدایا بسه دیگه، دارم خسته میشم، نمیخوای درستش کنی؟؟؟

۱۳ نظر موافقین ۶ مخالفین ۱ ۲۵ بهمن ۹۹ ، ۰۰:۴۶
پسر کُر

اصولا در تربیت انسان دو شخص بسیار تاثیر گذار است؛ یکی مادر و دیگری رفیق
شاید بتوان گفت پنجاه درصد بلکه بیشترین تأثیر یک انسان از رفیق و همنشین است.
دوست دارم بجای اینکه مشارب خود را تاب دهم و با فرزند خود سخن بگویم و پدری کنم، برایش یک رفیق خوب باشم، رفیقی که در فراز و نشیب زندگی همراه او باشد.
به گونه ای با او رفاقت کنم که منحثرا فکرش همنشینی با من باشد، همانگونه که در رفتار خوبش پدر هستم، در اشتباهات او هم پدر هستم. هیچگاه محبت خود را منحصر به اعمال خوبش نمیکنم، هر اشتباهی که می‌کند باز هم دردانه قلب من است.
هیچگاه آینده او را منحصر به کلمات ناچیزی چون دکتر و مهندس نمیکنم، بلکه مشوق اهداف او می‌باشم و به او گوشزد می‌کنم در هر حرفه ای که باشد سعی در بهترین آن داشته باشد و آن چیزی که برای او باقی می‌ماند انسانیت است نه عناوین...

پ ن : تشکر میکنم از آقای رحمانی و دیگر دوستان به خاطر دعوت به این چالش

۷ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۹۹ ، ۰۹:۴۵
پسر کُر

امروز به شهرستان رفتم، واقعا شیراز در این روزاها آب و هوای لذت بخشی داره...

یه مکان سرگرمی به اسم ساحل آبی در بلوار چمران، برای کسانی که روحیه لطیف دارند و علاقه زیادی به طبیعت و پرنده ها دارند، داخل شهرستان شیراز وجود داره که میتونه لحظه های دلنشینی را براتون رقم بزنه.

با توجه به اینکه مردم به این پرندگان غذا می‌دهند، بشدت این مرغ های دریای اهلی هستند که ادم دوست داره، اونا رو به آغوش بگیره :)


 

یادم اومد به دوران کودکی، وقتی که رود کر ودریاچه بختگان آب داشت، شغل مردم برنجکاری بود، من با تیلر داخل گِل ها زمین ها رو شخم میزدم، که این پرندگان پشت سر من در فاصله یک قدمی می آمدند و زالوهایی رو که روی آب می آمدند رو میخورند، منم بچه بودم و شیطون :) لحظه ای تیلر رو رها کردم و یکی از پرنده ها رو گرفتم، اون موقع برام عجیب بود، هر چه پرنده رو زیر آب و گل می بردم، پرهاش خیس نمی‌شد. :)

پ ن: دیگه وقت نشد که از نزدیک، از پرنده ها عکس بگیرم.

پ ن: با دست میشه به اونا غذا داد(داخل دست آدما ، غذا میخورند)  :)

۹ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۹۹ ، ۲۳:۲۱
پسر کُر

امشب داخل یه گلدون باغبانی کردم :/

به دلیل اینکه هوا سرد بود و نمیشه داخل باغچه حیاط، سبزی کاشت، امشب چند تا بذر سیزی ریحان رو داخل گلدون کاشتم، البته از قبل بذر ریحان رو خیس کرده بودم و داخل پارچه گذاشتم تا اینکه جوانه بزنه. اما بخاطر عدم رسیدگی به بذر ها ، جوانه ها حالت خشکی به خودش گرفته بود. ولی امیدوارم که سبز بشه و رشد کنه.

شما هم میتونید با این کار ، باغچه رو داخل خونتون بیارید، و هم میتونید سبزی خونتون رو تامین کنید و هم سر گرم هستید. کار خاصی هم لازم نیست انجام بدید، روزا گلدون رو بذارید داخل آفتاب و شب بذارید داخل خونه و یه جای گرم.

پ ن بی ربط: از وقتی که عکسش رو دیدم، عقل از سرم پریده، حس میکنم که قبلا اومده به خوابم :)

پ ن : هر کاری کردم عکس گلدون اینجا به نمایش فایل نمی رفت، نمیدونم چرا؟

۱۲ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۲۹ دی ۹۹ ، ۲۳:۴۸
پسر کُر

از اون جایی که به شکار علاقه دارم، چند وقت پیش، یه تفنگ بادی از اقوام گرفتم و رفتم به صحرا برای شکار گنجشگ ، چکاوک ، قمری و کبوتر صحرایی...

این رو بگم که تباه هم خودتونید :)

دسته ای از قمری ها رو دیدم، آروم آروم به سمتشون رفتم تا به بیست قدمی پرنده ها رسیدم،

یهو دیدم یه چیزی به سرعت رعد ، از کنارم رد شد. عقاب بود اومد به دسته قمری ها حمله کنه و در نهایت نتونست شکارشون کنه، خلاصه صحنه زیبایی بود، اما نه خودش شکار کرد و نه گذاشت من شکار کنم :/

عکسای شکار رو اینجا نمیذارم تا روحی آسیب نبینه:)

اومدم خونه یه قمری اومده بود داخل انبار خونه، برای گرفتنش زحمت خاصی نداشت...اما بعد از گرفتنش رهاش کردم، بخاطر اینکه من، به شکار علاقه داشتم، تا اینکه بخوام گوشتش رو بخورم.

۱۸ نظر موافقین ۶ مخالفین ۱ ۱۸ دی ۹۹ ، ۲۲:۴۱
پسر کُر

دیروز چندتا از نرگس های داخل حیاط رو چیدم آوردم داخل خونه و گذاشتم داخل آب.

الان داخل خونه عطر گل نرگس پیچیده. خیلی از عطرش خوشم میاد.

امروز به فکر این بودم که قسمتی از زمین های زراعی رو تبدیل به نرگس کنم، اینجوری هم منطقمون (روستامون) تبدبل به یه منطقه گردشگری میشه و هم در امد زایی خوبی داره از فروش پیاز گل و خود گل و گرفتن بلیت برای بازدید از نرگس زار گرفته تا گلاب گیری نرگس ها

پنجشنبه قبل چهلم مادر بزرگم بود ، امروز اومدم حنا با روغن زیتون گذاشتم صورتم(خضاب کردم) ، بابام اومد گفت که ما عزا داریم و از این حرفا..... منم با توهم کلامم، کارم رو توجیه کردم :)

اینم از نرگس ها ، عکس رو بو کنید شاید متوجه عطرش شدید :)

۱۰ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۹ ، ۱۷:۳۶
پسر کُر