خانه دوست اینجاست!
در دلِ پیرترین بوته خاک
من گلی خواهم کاشت
و بدو ریشه زِ جان خواهم داد
سبدِ خاطره ی فردا را
من به او خواهم داد
و به او خواهم گفت:
که در آن جاری شو
و به میقات بیا
از سرازیریِ آن کوه بلند
از شکافِ تنِ این تشنه کویر
پا به پای منِ تنها، تو بیا
و مرا پیدا کن
و درونِ قفسِ شیشه عمر
از محبت، از عشق
از لطافت، از مهر
از صداقت، از شعر
از خدا، از ایمان
دستِ من را بَر گیر
و بنایی نو ساز
و به سهراب بگو...
خانه دوست همین جاست! بیا!
# شاعر بهنام عزت نژاد #
# خانه دوست # خانه دوست همین جاست # جوابی به سهراب # در جواب سهراب # اشعار خانه دوست # شعر نو # اشعاری در مورد خانه دوست #