خانه دوست (۱۴)
سه شنبه, ۱۵ اسفند ۱۳۹۶، ۰۲:۳۴ ب.ظ
قایقی خواهم ساخت
مثل سهراب، خواهم انداخت به آب
دورخواهم شد از این خاک غریب
و رَوم تا سرکوه، شاید آنجا کسی نغمه ی عشقی خواند
باید امشب برم !
بروم تا برسم خانه دوست
دوست از دور مرا می خواند
راستی خانه ی دوست کجاست؟
کلبه ای در وسط جنگلِ دور؟
خانه ای در دل کوه؟
شایدم بر لب رودی باشد!؟
یا کنار دل یک پروانه!
خنده بر لب دارم و امیدی در دل
میروم در دل کوه
ته جنگل ، لب رود
دل پروانه صدایش رازیست!
قاصدک را دیدم و از او پرسیدم:
خانه ی دوست کجاست؟
قاصدک خندید
دل پروانه به نجوا لرزید
آسمان هم بارید
وصدایی درون دل من می پیچید:
خانه ی دوست درون دل ماست!
# آلاله پیرانی #
أللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم
۹۶/۱۲/۱۵